خاطرات مانی از مدرسه

اتفاقاتی که در مدرسه رخ می دهد را اینجا یادداشت می کنم و البته اتفاقاتی که در روز برام می افته

خاطرات مانی از مدرسه

اتفاقاتی که در مدرسه رخ می دهد را اینجا یادداشت می کنم و البته اتفاقاتی که در روز برام می افته





امتحان من

جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۴۰ ق.ظ
من یک روز امتحان داشتم یک سوال داشت که من نمی دانستم، خانم گفت:(خیلی بد نوشتی ) این قدر به من مشق داد، تازه من را هم دفتر برد اما  به من گفت:( می خواهم یک چیزی بگویم بهت، اما من این قدر گریه کردم  که من را بخشید اما دوباره من درس نخواندم.)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۸/۳۰
مانی هرندی پور

نظرات  (۲)

سعی کن تا جایی که می تونی برای مسائل کوچک گریه نکنی.
سلام سلام سلام دوباره اومدم ولی تو یه بارم نیومدی اگه ایندفه بهم سرنزنی دیگه بهت سر نمیزنم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

دانلود آهنگ