من و مهدی
چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۴ ب.ظ
امروز خیلی اتفاق افتاد.... من داشتم می رفتم دوستم زیر پایی گرفت. بعد من که امد بزنمش خانم دید گفت برو دفتر من نرفتم رفتم سر جای خودم نشستم بهد مدیر امد گفت بچه ها نماز است بعد نماز تمام شد معلم گاربرگ را یادش رفت بدهد بعد امدی خانه.....
۹۳/۰۹/۰۵